رمان دزد و پلیس(6)

جستجوگر پيشرفته سايت





اخبار وبلاگ


تبليغات


هوران


- سوسک..سوسک!


نگهبان در محکم باز کرد و وارد دستشویی شد. 


چهره ی وحشت زده ی من دید.


 انگشتم به سمت وان گرفتم.


به سمت وان رفت و سرشو خم کرد تا از پشت پرده ی ابی وان سوسک پیدا کنه.




صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 7 صفحه بعد

موضوعات مطالب