ماشین رو پارک کرد و گفت: - شبتون به خیر
- حسابی تو زحمت انداختمتون. معذرت می خوام!
- این چه حرفیه آهو. من که کاری نکردم... اوه ببخشید منظورم همون خانم شفیعی بود!
- راحت باشید. من همون آهو هستم.
خندید و گفت: - پس من اگه بهتون بگم آهو خانم شما ناراحت نمی شید؟
- نه.
- دستتون درد نکنه.
- چرا؟
- هیچی.
- ببخشید نمی تونم تعارف کنم بیاین بالا.
نظرات شما عزیزان:
آمار وب سایت:
بازدید دیروز : 12
بازدید هفته : 158
بازدید ماه : 327
بازدید کل : 48865
تعداد مطالب : 90
تعداد نظرات : 79
تعداد آنلاین : 1